1 سالکان خودنما قطع بیابان می کنند و اصلان چون آسمان در خویش جولان می کنند
2 گوشه عزلت گلستان است بر ارباب فقر شیر مردان در قفس عیش نیستان می کنند
3 سنگ طفلان است باغ دلگشا دیوانه را پسته ما را به زخم سنگ خندان می کنند
4 طاق ابرویی که من دیدم ازین سنگین دلان قبله را در گوشه گیری طاق نسیان می کنند
5 قسمت ما سینه چاک و دل صدپاره است از همان گلبن که مردم گل به دامان می کنند
6 جلوه رنگین ندارد عاقبت، هشیار باش شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند
7 گر چنین صائب به شور آیند ارباب سخن شور محشر را حصاری در نمکدان می کنند