یک دل نشد گشاده ز گفت و از صائب تبریزی غزل 6389

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من

1 یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من با هیچ قفل راست نیامد کلید من

2 در سنگ از شرار و شرر می دهم خبر افلاک یک ستاره ندارد به دید من

3 با تیغ پاک کرده ام اینجا حساب خود از خاک، روی شسته برآید شهید من

4 مردان هزار فوج ز همت شکسته اند غافل مباش از سپه ناپدید من

5 ابر سیاه، پرده سیلاب فتنه است ایمن مشو ز آفت چشم سفید من

6 این آن غزل که گفت مسیحای زنده دل کاین خلق نیست در خور گفت و شنید من

عکس نوشته
کامنت
comment