- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر رو چو برگ گل ندویده است خون ما چون داغ لاله عشق مکیده است خون ما
2 ای تیغ لب مدزد که از شوق بوسه ات چندین حجاب پوست دریده است خون ما
3 مشکل که سر ز خاک خجالت برآورد خنجر به روی تیغ کشیده است خون ما
4 از خارزار نیشتر اندیشه کی کند؟ در شاهراه تیغ دویده است خون ما
5 چون شمع صبحگاهی و چون لاله سحر هرگز به قیمتی نرسیده است خون ما
6 چون روز در قلمرو مژگان برآورد؟ از تیغ او امید بریده است خون ما
7 صائب هزار لاله سیراب سر زده است بر هر گل زمین که چکیده است خون ما