نه از روی بصیرت سایه بال از صائب تبریزی غزل 2791

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد

1 نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد سیه مست است دولت، تا کجا خیزد کجا افتد

2 ید بیضاست باد صبح را در غنچه وا کردن نماند در گره کاری که با دست دعا افتد

3 زخارستان دنیا دامن خود جمع چون سازد؟ تن زاری که در ششدر زنقش بوریا افتد

4 مگس را شوق شکر می شود از زهر چشم افزون زراندن خیره تر گردد گدا چون بی حیا افتد

5 نمی باشد فراغ بال جز در ساده لوحیها که مرغ دوربین از سایه خود در بلا افتد

6 چه خونها می کند در دل نگه را روی گلرنگش چرا با آشنایان کس چنین ناآشنا افتد؟

7 سیه گردید عالم در نظر یعقوب را صائب مبادا از عزیزان هیچ کس یارب جدا افتد

عکس نوشته
کامنت
comment