- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به تن علاقه ندارد روان ساده من برنده است چو تیغ آب ایستاده من
2 مرا به شیشه کند چون سپهر مینایی؟ که خشت از سر خم کند جوش باده من
3 کشاکش رگ جان من اختیاری نیست چو موج در کف دریا بود اراده من
4 مرا به دانش رسمی مبر ز راه، که نیست رقم پذیر چو آیینه لوح ساده من
5 امید هست کند راست قد فتاده چرخ ترحم است به طاق دل اوفتاده من
6 بود فضولی مهمان ز میزبان کریم متاب روی خود از خواهش زیاده من
7 حریف چین جبین تو نیستم، ورنه کمان سخت فلک ها بود کباده من
8 برآورم به دعا هر که حاجتی دارد که فیض صبح دهد جبهه گشاده من
9 نمی توان سخن پست در کلامم یافت فلک سوار چو عیسی بود پیاده من
10 ز توبه سرکشی من زیاده شد صائب درنده کرد سگ نفس را قلاده من