1 نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند مگر رطل گران این سنگ را از جا بگرداند
2 به جد وجهد نتوان گرد هستی از خود افشاندن مگر سیلاب را از حال خود دریا بگرداند
3 کنند آزاد مرغی را که گردانند گرد خود مرا تا کی جنون بر گرد این صحرا بگرداند؟
4 نمی آید ازین ظاهرپرستان باطن آرایی چگونه رخت خود را صورت دیبا بگرداند؟
5 دل روشن بد و نیک جهان را خوب می بیند کجا آیینه رو از زشت و از زیبا بگرداند؟
6 مکافات عمل در چشم ظالم خواب می سوزد از ان در خانه های زخم، پیکان جا بگرداند
7 تفاوت نیست در اجزای این وحشت سرا صائب کسی تا چند جای خویش را بیجا بگرداند؟