پایم از گرمی رفتار چنان از صائب تبریزی غزل 3400

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

پایم از گرمی رفتار چنان می سوزد

1 پایم از گرمی رفتار چنان می سوزد که دل آبله بر ریگ روان می سوزد

2 وادی شوق چه وادی است که طفلی به هوس گر کند مرکب نی گرم، عنان می سوزد

3 حرم عصمت میخانه چه دارالامنی است شمع مهتاب به فانوس کتان می سوزد

4 دل بیدار ازین صومعه داران مطلب کاین چراغی است که در دیر مغان می سوزد

5 آتشین شکوه ای از لعل تو در دل دارم که اگر لب بگشایم دو جهان می سوزد

6 صبح محشر ز جگر صد نفس سرد کشید همچنان لقمه عشق تو دهان می سوزد

7 چون به دیوان برم این تازه غزل را صائب؟ که به یک چشم زدن کلک و بنان می سوزد؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر