- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آبها
2 عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان چون برآید مشت خاشاکی ازین گردابها؟
3 بیقراران محبت زیر گردون چون کنند؟ شیشه سربسته زندان است بر سیمابها
4 زنگ غفلت لازم تنپروری افتاده است سبز گردد از روانی چون بماند آبها
5 در وصال بحر، بیشوق رسا نتوان رسید خرج راه از نرمرفتاری شود سیلابها
6 دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید کرد در ایام بخت ما قضای خوابها
7 کعبه و بتخانه از دل زندگان خالی شده است نیست جز قندیل، روشندل درین محرابها
8 از گل تن تا به آسانی تواند خاستن کشتی دل را سبک کن صائب از اسبابها