-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل تاریک من روشن زفیض صبحگاهی شد چراغ من جهان افروز زین نور الهی شد
2 سر خود گوی چوگان حوادث کرد بی مغزی که با داغ جنون قانع به تاج پادشاهی شد
3 بهار دیده نظارگی شد چون گل رعنا زعشق لاله رویان چهره هر کس که کاهی شد
4 امید من یکی صد شد به دور خط از ان لبها چو آب زندگانی قسمت خضر از سیاهی شد
5 زبدخویی چرا بازیچه شیطان شود آدم؟ زخلق خوش توان تا مظهر لطف الهی شد
6 عزیزان جهان را خوار سازد پاکدامانی اسیر چاه و زندان ماه مصر از بیگناهی شد
7 سر خود در سر زینت مکن چون کوته اندیشان که عمر شمع کوته بقر سر زرین کلاهی شد
8 سبکروحانه پیش از مرگ ترک جسم خاکی کن چو زین ویرانه بیرون عاقبت خواهی نخواهی شد
9 به از خجلت شفیعی نیست صائب رو سیاهان را که جرم اندک من بی شمار از عذرخواهی شد