- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمیگنجد که می پرزور چون افتاد در مینا نمیگنجد
2 به بیرنگی قناعت کن اگر با عشق یکرنگی که هرجا عشق آمد رنگ در سیما نمیگنجد
3 نمیدانم چه خواهد بود احوال گرانجانان که تنهایی در آن وحدتسرا تنها نمیگنجد
4 مرا کرد از وطن آواره آخر جوهر ذاتی که گوهر چون یتیم افتاد در دریا نمیگنجد
5 دلیلی بر شکوه عشق ازین افزون نمیباشد که مجنون با کمال ضعف در صحرا نمیگنجد
6 برون تا رفتم از خود تنگ شد روی زمین بر من که از خود هرکه بیرون رفت در دنیا نمیگنجد
7 اگر بیعانه خواهد زلف او عقل و دل و دین را بده صائب که چند و چون درین سودا نمیگنجد