- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را دفتر مساز این ورق باده برده را
2 با زاهد فسرده مکن گفتگوی عشق تلقین نکرده است کسی خون مرده را
3 تخمی که سوخت، سبز نگردد ز نوبهار افسرده تر کند می گلگون فسرده را
4 بپذیر عذر باده کشان را، که همچو موج در دست خویش نیست عنان، آب برده را
5 اندیشه کن ز باطن پیران که چون چنار هست آتشی نهفته به دل سالخورده را
6 صائب نظر به سیب زنخدان یار نیست دندان به پاره های دل خود فشرده را