- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باده منصور در جام و سبوی من رسید صاف شد این سیل خونین تا به جوی من رسید
2 عالمی خوشوقت شد از نافه سودای من بر جنون زد بر دماغ هر که بوی من رسید
3 گشت شیرین از صفای سینه من چون صدف آب تلخ و شور دریا تا به جوی من رسید
4 عشق نارس بود تا در شیشه افلاک بود این شراب خام آخر در کدوی من رسید
5 غیرتم از نارسایی خون خود را می خورد گرچه از مشرق به مغرب گفتگوی من رسید
6 آب آهن را زمین تشنه لب آهن رباست تیغ او خواهد به فریاد گلوی من رسید
7 آه نومیدی غبار هستیم را برده بود بر سر بالین من تا چاره جوی من رسید
8 در تلافی کوه غم از خاطرش برداشتم دوش هرکس را گرانی از سبوی من رسید
9 سالکان را شوق من صائب سبکرفتار کرد هرکسی هرجا رسید از گفتگوی من رسید