آدمی پیر چو شد حرص جوان از صائب تبریزی غزل 3284

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

آدمی پیر چو شد حرص جوان می‌گردد

1 آدمی پیر چو شد حرص جوان می‌گردد خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد

2 آسمان در حرکت از نظر روشن ماست آب از قوت سرچشمه روان می‌گردد

3 رای روشن ز بزرگان کهنسال طلب آب‌ها صاف در ایام خزان می‌گردد

4 طالب خلق اگر گوشه عزلت گیرد همچو دامی است که در خاک نهان می‌گردد

5 رتبه عشق به تدریج بلندی گیرد باده چون کهنه شود نشئه جوان می‌گردد

6 آسمان خاک ره مردم بی‌آزار است گرگ در گله این قوم شبان می‌گردد

7 هرکه را تیغ زبان نیست به فرمان صائب عاقبت کشته شمشیر زبان می‌گردد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر