-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 به نوخطان نگرستن دلیل دیده وری است که حسن چهره بدیهی و حسن خط نظری است
2 خموش باش که آن کوه و ناز و تمکین را خروش هر دو جهان خنده های کبک دری است
3 ز خاکبازی اطفال می توان دریافت که عیش روی زمین در مقام بیخبری است
4 مخور فریب عمارت درین خراب آباد که فرش خانه خرابان همیشه بال پری است
5 مدار چشم اقامت ز عمر بی بنیاد که همچو ریگ روان، خرده های جان سفری است
6 مکن به پرده دل راز عشق را پنهان که پرده داری حسن لطیف، پرده دری است
7 درین ریاض به بی حاصلی قناعت کن که تازه رویی سرو چمن ز بی ثمری است
8 مباش وقت سحر بی ستاره ریزی اشک که نور چهره گردون ز گریه سحری است
9 شود شکستگی دل ز فیض عشق درست که مومیایی مینا، دکان شیشه گری است
10 به داغ عشق قناعت کن از جهان صائب که دور خوبی گلهای بوستان سپری است