- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب چون صدف به آب گهر تر نمیکنم گوهر به آبروی برابر نمیکنم
2 شاخ شکوفهام که سبیل است سیم من با خاک ره مضایقه زر نمیکنم
3 در کام بینیازی من آب و خون یکی است نفی خزف ز پاکی گوهر نمیکنم
4 نتوان به آب راند مرا همچو زاهدان تا هست می نگاه به کوثر نمیکنم
5 آیینه است تخته تعلیم طوطیان بیجبهه گشاده سخن سر نمیکنم
6 با سینه برهنه به مژگان دویدهام پهلو تهی ز دشنه و خنجر نمیکنم
7 در کعبه دل است شب و روز روی من چون آفتاب سجده هر در نمیکنم
8 از چشم اهل هند سخنآفرینترم چون طوطیان حدید مکرر نمیکنم
9 صائب ز بس به فکر دهانش فرو شدم صبح قیامت آمد و سر بر نمیکنم