لب چون صدف به آب گهر تر از صائب تبریزی غزل 5824

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

لب چون صدف به آب گهر تر نمی‌کنم

1 لب چون صدف به آب گهر تر نمی‌کنم گوهر به آبروی برابر نمی‌کنم

2 شاخ شکوفه‌ام که سبیل است سیم من با خاک ره مضایقه زر نمی‌کنم

3 در کام بی‌نیازی من آب و خون یکی است نفی خزف ز پاکی گوهر نمی‌کنم

4 نتوان به آب راند مرا همچو زاهدان تا هست می نگاه به کوثر نمی‌کنم

5 آیینه است تخته تعلیم طوطیان بی‌جبهه گشاده سخن سر نمی‌کنم

6 با سینه برهنه به مژگان دویده‌ام پهلو تهی ز دشنه و خنجر نمی‌کنم

7 در کعبه دل است شب و روز روی من چون آفتاب سجده هر در نمی‌کنم

8 از چشم اهل هند سخن‌آفرین‌ترم چون طوطیان حدید مکرر نمی‌کنم

9 صائب ز بس به فکر دهانش فرو شدم صبح قیامت آمد و سر بر نمی‌کنم

عکس نوشته
کامنت
comment