خنده چون کبک به آواز نمی از صائب تبریزی غزل 3351

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

خنده چون کبک به آواز نمی باید کرد

1 خنده چون کبک به آواز نمی باید کرد خویش را طعمه شهباز نمی باید کرد

2 گل به زانو دهد آیینه شبنم را جای روی پنهان ز نظرباز نمی باید کرد

3 گوهر راز به غماز سپردن ستم است باده در شیشه شیراز نمی باید کرد

4 عرصه تنگ فلک جای پرافشانی نیست ظلم بر شهپر پرواز نمی باید کرد

5 بوی گل در گره غنچه پریشان نشود پیش غماز دهن باز نمی باید کرد

6 هیچ رنگی ز سیاهی نبود بالاتر سرمه در چشم فسونساز نمی باید کرد

7 کار سیلاب کند ریگ روان با بنیاد تکیه بر عالم ناساز نمی باید کرد

8 چشم در خانه پر دود گشودن ستم است پیش زشت آینه پرداز نمی باید کرد

9 چون ز خط قافله حسن شود پا به رکاب به خریدار، دگر ناز نمی باید کرد

10 دهن از حرف بد و نیک چو بستی صائب هیچ اندیشه ز غماز نمی باید کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر