-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب گذشته دل از زلف پر شکن می گفت غریب بود، ز حب الوطن سخن می گفت
2 گهر چو کرد وداع صدف عزیز شود عزیز مصر به یعقوب این سخن می گفت
3 اگر پیاله سراپا دهن نمی گردید که حرف بوسه ما را به آن دهن می گفت؟
4 ازان خموش به کنجی نشسته بودم دوش که شرح حال مرا شمع انجمن می گفت
5 هلال واری ازان سینه دید و رفت از دست گلی که روز وز شب از چاک پیرهن می گفت
6 همیشه آه هوادار لاله رویان بود نسیم تا نفس آخر از چمن می گفت
7 چو غنچه مشت زری عندلیب اگر می داشت هزار نکته رنگین به یک دهن می گفت