-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوسه چون محروم از آن لبهای خندان بگذرد؟ مور ما چون تلخکام از شکرستان بگذرد؟
2 می رساند رشته نسبت به آن زلف دراز چشم من چون از سر خواب پریشان بگذرد؟
3 طوق هستی بر گرفت از گردنم داغ جنون مهر چون طالع شود صبح از گریبان بگذرد
4 خاک می مالد به لب تیغش زننگ خون من آه اگر این حرف در بزم شهیدان بگذرد
5 شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد کاروان شبنم از ریگ بیابان بگذرد
6 ما سبکروحان حریف ناز مرهم نیستیم دوست می داریم زخمی را که از جان بگذرد
7 دور باشی نیست حاجت قهرمان عشق را شیر ره وا می کند چون از نیستان بگذرد
8 چشمه زمزم نمک در دیده خود ریخته است تا مبادا غافل آن سرو خرامان بگذرد
9 اصفهان چشم جهان گر نیست صائب از چه رو سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد؟