ربوده خواب مرا حسن بی از صائب تبریزی غزل 4696

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ربوده خواب مرا حسن بی مثال دگر

1 ربوده خواب مرا حسن بی مثال دگر گران چو خواب به چشمم بودخیال دگر

2 زخشم وناز فزون می شود محبت من که هر جلال بود عشق را جمال دگر

3 گذشتن از سیر تقصیرمن به روی گشاد به انفعال من افزود انفعال دگر

4 زضعف قوت نقل مکان نمانده مرا چگونه نقل زحالی کنم به حال دگر

5 نمی شود زگهر چشم شور چشمان سیر که هست هرکف دریا کف سئوال دگر

6 اگر دهم ز نفس جان به خلق چون عیسی نفس مکش که خموشی بود کمال دگر

7 به چشم اگر پرکاهی زخرمن دونان نهم ،شود پی پرواز چشم بال دگر

8 گدازلقمه محال است سیرچشم شود که می شود لب نانش لب سئوال دگر

9 زیان نکرد سلیمان زدلنوازی مور به حسن سلطنت خود فزود خال دگر

10 مسازروترش از خوردن غضب صائب که درجهان نبود لقمه هلال دگر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر