-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ربوده خواب مرا حسن بی مثال دگر گران چو خواب به چشمم بودخیال دگر
2 زخشم وناز فزون می شود محبت من که هر جلال بود عشق را جمال دگر
3 گذشتن از سیر تقصیرمن به روی گشاد به انفعال من افزود انفعال دگر
4 زضعف قوت نقل مکان نمانده مرا چگونه نقل زحالی کنم به حال دگر
5 نمی شود زگهر چشم شور چشمان سیر که هست هرکف دریا کف سئوال دگر
6 اگر دهم ز نفس جان به خلق چون عیسی نفس مکش که خموشی بود کمال دگر
7 به چشم اگر پرکاهی زخرمن دونان نهم ،شود پی پرواز چشم بال دگر
8 گدازلقمه محال است سیرچشم شود که می شود لب نانش لب سئوال دگر
9 زیان نکرد سلیمان زدلنوازی مور به حسن سلطنت خود فزود خال دگر
10 مسازروترش از خوردن غضب صائب که درجهان نبود لقمه هلال دگر