مرا دوری به جای خویش با از صائب تبریزی غزل 3094

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مرا دوری به جای خویش با آن سیمتن باشد

1 مرا دوری به جای خویش با آن سیمتن باشد اگر صد سال چون آیینه در آغوش من باشد

2 ندارد عاشق خورشید در آغوش گل راحت که شبنم خون خود را می خورد تا در چمن باشد

3 کیم من تا زنم در دامن گل دست گستاخی؟ مرا این بس که خاری زین چمن در پای من باشد

4 بپوشد چشم اگر بی پرده بیند ماه کنعان را عزیزی را که از یوسف نظر بر پیرهن باشد

5 زشور عشق دلگیری ندارد جان مشتاقان چه زین خوشتر که ماهی را کف دریا کفن باشد؟

6 نسازد نور یکتایی دو دل پروانه ما را اگرچه صد هزاران شمع در یک انجمن باشد

7 مشو قانع به تحسین زبان از مستمع صائب که دل برخاستن از جای، تحسین سخن باشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر