1 جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود زودتر آخر شود شمعی که روشنتر بود
2 مردم کوته نظر در انتظار محشرند دیده روشندلان آیینه محشر بود
3 باد هستی را زسر بیرون کن از طوفان مترس بادبان چون جمع سازد خویش را لنگر بود
4 پرده امید باشد ناامیدیهای ما خیمه تبخاله ما بر لب کوثر بود
5 در زمان ما که بیمهری قیامت می کند دامن مادر به طفلان دامن محشر بود
6 بیشتر شکرلبان عهد دشمن پرورند ورنه از خط نسبت طوطی چرا کمتر بود؟
7 نیست صائب راه بر افلاک جان تیره را قسمت خاک است هر دردی که در ساغر بود