1 رسید جان به لبم تا به لب شراب رسید گسیخت ریشه این نخل تا به آب رسید
2 به دوستان هوایی مبند دل زنهار که چشم بد به شراب من از حباب رسید
3 ز نارسایی بخت سیاه در عجبم که چون ز کوه صدای مرا جواب رسید
4 گشود دفتر انصاف خط مهیا شو که بیحساب ترا نوبت حساب رسید
5 نکرده است زیان هیچ کس ز سربازی ز گل برید چو شبنم به آفتاب رسید
6 ز پیچ وتاب محبت مپیچ سر زنهار که دست رشته به گوهر ز پیچ وتاب رسید
7 به داغ تشنه لبی صبر کن که در محشر توان به چشمه کوثر ازین سراب رسید
8 ز باج وخرج مسلم شدن تلافی کرد ز سیل هرچه به این کشور خراب رسید
9 همین ز خاک فرج کامران نشد صائب که فیض هم به ظهوری ازین جناب رسید