میکند جان درتن امید، از صائب تبریزی غزل 4905

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

میکند جان درتن امید، لعل باده نوش

1 میکند جان درتن امید، لعل باده نوش روی آتشناک، خون بوسه می آرد به جوش

2 چین ابرو در شکست دل قیامت می کند ساعد سیمین سبکدست است درتاراج هوش

3 از هوسناکان خطر دارند گل پیراهنان وای برآن گل که می افتد به دست گلفروش

4 در سینه مستان نمی باشد نصیحت را اثر سرمه نتوانست کردن چشم گویا راخموش

5 غنچه در دست نسیم صبح عاجز می شود برنیاید با نگاه خیره،شرم پرده پوش

6 کم نشد از گریه شوری کز محبت داشتم آب گوهر دیگ دریا را نیندازد زجوش

7 عقل پیش عشق نتواند نفس را راست کرد تالب دریا بود سیلاب راصائب خروش

عکس نوشته
کامنت
comment