-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میکند جان درتن امید، لعل باده نوش روی آتشناک، خون بوسه می آرد به جوش
2 چین ابرو در شکست دل قیامت می کند ساعد سیمین سبکدست است درتاراج هوش
3 از هوسناکان خطر دارند گل پیراهنان وای برآن گل که می افتد به دست گلفروش
4 در سینه مستان نمی باشد نصیحت را اثر سرمه نتوانست کردن چشم گویا راخموش
5 غنچه در دست نسیم صبح عاجز می شود برنیاید با نگاه خیره،شرم پرده پوش
6 کم نشد از گریه شوری کز محبت داشتم آب گوهر دیگ دریا را نیندازد زجوش
7 عقل پیش عشق نتواند نفس را راست کرد تالب دریا بود سیلاب راصائب خروش