صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

از بیخودی نمانده است پروای از صائب تبریزی غزل 835

غزل 835 ام از 9863 غزلیات

از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را

1 از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را مستی ز یاد بلبل برده است آشیان را

2 از خویش رفتگان را حاجت به راهبر نیست یک منزل است دریا سیل سبک عنان را

3 هر کس ز کوی او رفت دل را گذاشت بر جای مرغان بجا گذارند در باغ آشیان را

4 حسن غیور را نیست پروای تلخکامان از خون خویش فرهاد شیرین کند دهان را

5 از حسن های محجوب داغند خیره چشمان طفلان فتاده خواهند دیوار گلستان را

6 از آب روی یوسف خاک مراد گردید گردی که بر جبین بود از راه کاروان را

7 مستغرق فنا را از نیستی خطر نیست کشتی درست باشد دریای بیکران را

8 از تیر آه مظلوم ظالم امان نیابد پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را

9 نخلی که از ثمر نیست جز سنگ در کنارش باد مراد داند دمسردی خزان را

10 از ناقصان خموشی عرض کمال باشد نتوان به تخته کردن برچیدن این دکان را

11 بی داغ عشق صائب روشن نمی شود دل خورشید می فروزد رخسار آسمان را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را

شاعر شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را چه کسی است ؟

شاعر شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را صائب تبریزی می باشد.

شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را چیست ؟

قالب شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را غزل است

مضمون اصلی شعر از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر