- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن روی آتشین که جگرها کباب اوست نور و صفای شمع و گل از آب و تاب اوست
2 در چهره گشاده صبح بهار نیست فیضی که در گشودن بند نقاب اوست
3 در هیچ دیده آب نخواهد گذاشتن این روشنی که با رخ چون آفتاب اوست
4 از دور باش غیر ندارم شکایتی هر شکوه ای که هست مرا از حجاب اوست
5 روز حساب اگر چه ندارد نهایتی کوته به پرسش ستم بی حساب اوست
6 از ضعف اگر چه ما به زمین نقش بسته ایم جان نفس گسسته ما در رکاب اوست
7 یک مو ز پیچ و تاب میان تو کم نشد هر چند پیچ و تاب من از پیچ و تاب اوست
8 گر دیگران به لطف و به احسان مقیدند صائب اسیر شیوه ناز و عتاب اوست