نیست امروز ز مژگان گهرافشانی از صائب تبریزی غزل 6288

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

نیست امروز ز مژگان گهرافشانی من

1 نیست امروز ز مژگان گهرافشانی من گریه شسته است به طفلی خط پیشانی من

2 زلف چون حاشیه بر گرد سرش می گردد در کتابی که بود شرح پریشانی من

3 چون رگ سنگ، زمین گیر گران پروازی است مژه در دیده آسوده حیرانی من

4 می دهد حیرت سرشار من از حسن تو یاد رتبه گنج عیان است ز ویرانی من

5 هر چه در خاطر من می گذرد می دانند سادگی آینه بسته است به پیشانی من

6 در خزان ناله رنگین بهاران دارند بلبلان چمن از سلسله جنبانی من

7 شعله شوخ به فانوس مقید نشود اطلس چرخ بود داغ ز عریانی من

8 شرر از سنگ برون آمد و من در خوابم سنگ بر سینه زند دل ز گرانجانی من

9 گر چه تلخ است درین باغ مذاقم صائب گوش گل، تنگ شکر شد ز غزلخوانی من

عکس نوشته
کامنت
comment