نیست بی مغز حقیقت سخن از صائب تبریزی غزل 6256

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

نیست بی مغز حقیقت سخن خودشکنان

1 نیست بی مغز حقیقت سخن خودشکنان گوش را تنگ شکرساز ازین خوش سخنان

2 پیش جمعی که ز سررشته عشق آگاهند سنبل باغ بهشتند پریشان سخنان

3 به وصال گل بی خار مبدل نکنم خارخاری که مرا هست ز گل پیرهنان

4 قسمت رشته ز گوهر نبود جز کاهش دست کوتاه کنید از کمر سیم تنان

5 نرود تلخی بادام به شکر بیرون نشود شاد دل از صحبت شیرین دهنان

6 نقش از آیینه عریان چه برد جز افسوس؟ مرو از راه به نظاره سیمین بدنان

7 با قد خم شده مغلوب هوا چند شوی؟ خاتم خویش برآر از کف این اهرمنان

8 لاله زاری است که خون در دل فردوس کند جگر خاک به عهد تو ز خونین کفنان

9 دست در دامن پر خار علایق مزنید تا برآیید ازین خرقه تن دست زنان

10 تلخ و شوری که ز ایام رسد شیرین کن تا چو صائب شوی از جمله شیرین سخنان

عکس نوشته
کامنت
comment