به خرج رفت حیاتم ز هرزه‌کوشی‌ها از صائب تبریزی غزل 673

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به خرج رفت حیاتم ز هرزه‌کوشی‌ها

1 به خرج رفت حیاتم ز هرزه‌کوشی‌ها به خاک ریخت شرابم ز خام‌جوشی‌ها

2 به سود داشتم امیدها درین بازار نماند مایه به دستم ز خودفروشی‌ها

3 نفس به باد فنا مشت خاک من می‌داد نمی‌رسید به فریاد اگر خموشی‌ها

4 بدوز دیده باریک‌بین ز عیب، که نیست لباس عافیتی به ز عیب‌پوشی‌ها

5 رسید نوبت پیری و خون دل خوردن گذشت فصل جوانی و باده‌نوشی‌ها

6 چنان که بال و پر شعله می‌شود خس و خار غرور نفس فزود از پلاس‌پوشی‌ها

7 متاع یوسفی خود به سیم قلب دهم گران نیم به عزیزان ز خودفروشی‌ها

8 به حرف وصوت گشایم چرا دهن صائب؟ مرا که جنت دربسته شد خموشی‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment