1 خامش گویا بود چشم سخنگوی تو نقطه بسم الله است خال بر ابروی تو
2 خال سیه فام تو مرکز وحدت بود دایره کثرت است سلسله موی تو
3 نعل در آتش نهد بر ورق برگ گل شبنم آسوده را شوق گل روی تو
4 پنجه مرجان کند شانه شمشاد را از دل خون گشتگان سلسله موی تو
5 عطسه پریشان کند مغز غزالان چین گر به ختا بگذرد نکهت گیسوی تو
6 پرده گوش مرا چون ورق لاله کرد از سخن آتشین لعل سخنگوی تو
7 گر نبرد شمع پیش پرتو رخساره ات شانه کند راه گم در خم گیسوی تو
8 پرده بیگانگی چند بود در میان؟ سوختم، از جیب گل چند کشم بوی تو؟
9 تا اثر از ماه نو بر ورق چرخ هست قبله صائب بود گوشه ابروی تو
دیدگاهها **