صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

وحشت بود ز مردم از خویش از صائب تبریزی غزل 834

غزل 834 ام از 9863 غزلیات

وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را

1 وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را پیوند نیست حاجت این نخل خوش ثمر را

2 خونین دلی که با عشق یک کوچه راه رفته است کشتی نوح داند دریای پرخطر را

3 از سیلی معلم گردد روان سبق ها افزون شود روایی از سکه سیم و زر را

4 دل چون رسد به جانان بیزار جسم گردد تا پیش شمع خواهد پروانه بال و پر را

5 هجران به دل گوارا ز امید وصل گردید شهدست آب دریا لب تشنه گهر را

6 از گفتگوی شیرین دل از جهان نمی برد طوطی اگر نمی داشت در چاشنی شکر را

7 جان تو لامکانی روح تو آسمانی است تا کی کنی عمارت این جسم مختصر را؟

8 مطلب ز عشقبازی تحصیل خاکساری است افتادگی است حاصل از پختگی ثمر را

9 چند آبرو توان ریخت بر آستان خورشید؟ زان از کلف سیاه است پیوسته دل قمر را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را

شاعر شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را چه کسی است ؟

شاعر شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را صائب تبریزی می باشد.

شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را چیست ؟

قالب شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را غزل است

مضمون اصلی شعر وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر