رزق دهن تیغ بود هر گلو از صائب تبریزی غزل 2022

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست

1 رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست قالب تهی ز سنگ کند هر سبو که هست

2 نتوان به هر دو دست سر خود نگاهداشت بازیچه محیط شود هر کدو که هست

3 واصل به بحر می شود این جویبارها در پای خم شکسته شود هر سبو که هست

4 چون غنچه هر قدر که گره سخت تر کنی آخر به باد می رود این رنگ و بو که هست

5 چندان که می برند فرورفتگان به خاک یک ذره کم نمی شود این آرزو که هست

6 از بحر، بی طلب صدفت پر گهر شود گردآوری اگر کنی این آبرو که هست

7 ما از وضو به شستن دست از جهان خوشیم پیوسته تازه روی بود این وضو که هست

8 چندان که مردمان به سخن دل نمی دهند ما بس نمی کنیم ازین گفتگو که هست

9 صائب ز ناز و نعمت دنیای پر فریب ما را بس است این دل بی آرزو که هست

عکس نوشته
کامنت
comment