1 به خاموشی بدل شد نغمه های دلفریب من به چشم سرمه دار آمد نوای عندلیب من
2 ز بس چین جبین بی نیازی کرده در کارش صبا را دل گرفت از غنچه حسرت نصیب من
3 به شاخ ارغوان نبض من گر آشنا گردد شود شاخ گل تبخاله انگشت طبیب من
4 نباشم چون ز همزانویی آیینه در آتش؟ که می آید برون از سنگ و از آهن رقیب من
5 چنان در عشق رسوایم که خال چهره لاله به خون رشک می غلطد ز داغ سینه زیب من
6 ز چندین مصرع رنگین یکی صائب خوشم آید به هر شاخ گلی سر درنیارد عندلیب من
دیدگاهها **