- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غیر را در بزم خاص آن سیمتن میپرورد یوسف ما گرگ را در پیرهن میپرورد
2 خون چو گردد مشک هیهات است ماند در وطن نافه را بیهوده آهوی ختن میپرورد
3 آن حریف خار زخمم من که صحرای جنون هرکجا خاری است بهر پای من میپرورد
4 خوشه را هرگز نمیباشد دو سر، بگسل طمع میگدازد جان خود را هرکه تن میپرورد
5 گلرخان را میدهد تعلیم عاشقپروری گل که بلبل را در آغوش چمن میپرورد
6 بیتأمل دم مزن، کز لب گهر میریزدش چون صدف هرکس سخن را در دهن میپرورد
7 پردهای بر روی کار از جوی شیر افکنده است عشق، شیرین را به خون کوهکن میپرورد
8 این غزل را هرکه گوید صائب از اهل سخن «میگدازد جان شیرین و سخن میپرورد»