- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست سهوست سجده ای که نه بر خاک پای توست
2 طبل رحیل هوش من آواز پای توست حسرت نصیب دیده من از لقای توست
3 در پرده های چشم شکر خواب صبح نیست شیرینیی که در دو لب جانفزای توست
4 خون می کند عرق ز شفق هر صباح و شام از بس که آفتاب خجل از لقای توست
5 در باز کردن در باغ بهشت نیست فیضی که در گشودن بند قبای توست
6 ظرف وصال نیست من تنگ ظرف را طبل رحیل هوش من آواز پای توست
7 خودداری سپند در آتش بود محال خالی است جای من به حریمی که جای توست
8 هر شاخ گلی که دست کند در چمن بلند از روی صدق ورد زبانش دعای توست
9 هر دل رمیده ای که بساط زمانه داشت امروز در کمند دو زلف رسای توست
10 ره نیست در حریم تو هر خودپرست را بیگانه هر که گشت ز خود آشنای توست
11 چون ترک دلبری ننمایند دلبران ؟ چون هر کجا دلی که بود مبتلای توست
12 استادگی چگونه کند در نثار جان؟ صائب که مرگ و زندگیش از برای توست