پوچ است هر سری که نه در از صائب تبریزی غزل 1946

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست

1 پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست سهوست سجده ای که نه بر خاک پای توست

2 طبل رحیل هوش من آواز پای توست حسرت نصیب دیده من از لقای توست

3 در پرده های چشم شکر خواب صبح نیست شیرینیی که در دو لب جانفزای توست

4 خون می کند عرق ز شفق هر صباح و شام از بس که آفتاب خجل از لقای توست

5 در باز کردن در باغ بهشت نیست فیضی که در گشودن بند قبای توست

6 ظرف وصال نیست من تنگ ظرف را طبل رحیل هوش من آواز پای توست

7 خودداری سپند در آتش بود محال خالی است جای من به حریمی که جای توست

8 هر شاخ گلی که دست کند در چمن بلند از روی صدق ورد زبانش دعای توست

9 هر دل رمیده ای که بساط زمانه داشت امروز در کمند دو زلف رسای توست

10 ره نیست در حریم تو هر خودپرست را بیگانه هر که گشت ز خود آشنای توست

11 چون ترک دلبری ننمایند دلبران ؟ چون هر کجا دلی که بود مبتلای توست

12 استادگی چگونه کند در نثار جان؟ صائب که مرگ و زندگیش از برای توست

عکس نوشته
کامنت
comment