- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از لب خلق دم باد خزان میآید بوی کافور ازین مردهدلان میآید
2 باده پاک گهر چشم مرا دریا کرد کار سنگ یده از رطل گران میآید
3 دست بر خاطر آگاه ندارد شیطان گرگ در گله ز تقصیر شبان میآید
4 در کمانخانه ابروی بلند اقبالش تیر بی خواست در آغوش کمان میآید
5 مگر از رخنه دل روی ترا بینم سیر ورنه تنها چه ز چشم نگران میآید؟
6 گرچه پیری، مشو از حیله شیطان ایمن بیشتر وقت سحر خواب گران میآید
7 کار ما را چه سرانجام تواند دادن؟ سخن ما که به کار دگران میآید
8 ناتوان باش که در ملک اجابت صائب ناوک سستکمانان به نشان میآید