1 شد گل صد برگ خار از اشک خوش پرگاله ام سبزه خوابیده در گلشن نماند از ناله ام
2 گردد از سرگشتگی دوران عیش من تمام در بساط آفرینش شعله جواله ام
3 شد غبارم سرمه چشم غزالان و هنوز چشم لیلی بر نمی دارد سراز دنباله ام
4 یک سر ناخن ز خار این چمن ممنون نیم تازه رو از خون خود دایم چو داغ لاله ام
5 با سبکروحان گرانی کردن از انصاف نیست جلوه شبنم کند بر چهره گل ژاله ام
6 گوهر سیراب را عین الکمالی لازم است نیست از سوز جگر برگرد لب تبخاله ام
7 گر چه دایم در کنارم بود آن ماه تمام رفت در خمیازه آغوش عمر هاله ام
8 در گلستانی که من صائب نواسنجی کنم گوش گل چون لاله گردد داغدار از ناله ام
دیدگاهها **