-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی تحمل خصم را هموار نتوان ساختن گل ز زخم خار شد امن از سپر انداختن
2 غافل از آه ندامت در جوانی ها مشو کز کمان حلقه ممکن نیست تیر انداختن
3 زنگ غفلت بیش شد از گریه مستی مرا چون به تردستی توان آیینه را پرداختن؟
4 با قضای آسمانی چاره جز تسلیم نیست گردن دعوی نباید زیر تیغ افراختن
5 می توان با خار در یک پیرهن بردن به سر لیک دشوارست با (نا)سازگاران ساختن
6 ز آتش دوزخ ملایم طینتان را باک نیست زر دست افشار آسوده است از بگداختن
7 منبر از دار فنا منصور اگر سازد رواست حرف حق را از ادب نبود به خاک انداختن
8 دشمنان کینه جو را می نماید سینه صاف از غبار کینه صائب سینه را پرداختن