- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین جهان نشود حال آن جهان معلوم که مغز را نتوان کرد از استخوان معلوم
2 که دیده حاشیه باشد ز متن مشکلتر؟ نشد ز سبزه خط راز آن دهان معلوم
3 عیار ناز ترا اهل عشق می دانند که بی کشش نشود زور هر کمان معلوم
4 اگر چه معنی نازک شود برهنه زلفظ مرا نشد ز کمر هیچ ازان میان معلوم
5 ز شوق من چه تواند زبان خامه نوشت؟ ضمیر لال نگردد به ترجمان معلوم
6 توان ز سختی ایام صبر هر کس یافت عیار زر شود از سنگ امتحان معلوم
7 جنون من به خط سبز گلرخان بسته است که در بهار شود شور بلبلان معلوم
8 ز حسن عاقبت آغاز را توان دریافت که هست تیر کج و راست در نشان معلوم
9 ز اشک راز دل بیقرار من شد فاش که از ستاره شود سیر آسمان معلوم
10 بلندی سخن دلپذیر ما صائب ز گرد سرمه نگردد در اصفهان معلوم