- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دست خود کند بیدادگر بنیاد دولت را ستمگر لشکر بیگانه می سازد رعیت را
2 دو چندان می شود راه از میان راه خوابیدن به گورافکن، اگر داری بصیرت، خواب راحت را
3 ندارد بخیه ای غیر از فشردن بر جگر دندان اگر بر دل رسد زخمی ز دوران اهل غیرت را
4 مشو ای شمع از شکر هواداران خود غافل که کفران سیلی صرصر کند دست حمایت را
5 سویدای دل آتش نمی شد تخم امیدم اگر می بود آبی در جگر ابر مروت را
6 نیندیشد ز درد و غم دل خوش مشرب صائب نسازد تنگ جوش خلق، صحرای قیامت را