- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق پیوسته همچو زلف، سرش در کنار اوست
2 موج سراب می شمرد سلسبیل را دلداده ای که تشنه بوس و کنار اوست
3 پیراهنش قلمرو جولان یوسف است هر پرده دلی که در او خارخار اوست
4 چینی که از جبین نگشاید به زور می غافل مشو که سکه دارالعیار اوست
5 خونابه ای که می چکد از مو به موی ما بی اختیار دیده و دل، از فشار اوست
6 آن پادشاه حسن که منظور صائب است خورشید، صید سلسله مشکبار اوست
7 آن روی لاله رنگ که دل داغدار اوست چشم سهیل، خال لب جویبار اوست
8 رنگی که ریخت در قدح لعل، آفتاب ته جرعه ای ز لعل لب آبدار اوست
9 با آن فروغ حسن، جگر گوشه سهیل برگ خزان رسیده ای از لاله زار اوست
10 هر شبنمی که هست درین باغ و بوستان گل را بهانه ساخته آیینه دار اوست
11 گردون که نعل اوست در آتش ز آفتاب چون سبزه زیر سنگ ز کوه وقار اوست
12 از دیده نظارگیان می برد غبار هر مصحف دلی که به خط غبار اوست