1 در خون کشد نظر را حسنی که بی حجاب است تیغ برهنه باشد رویی که بی نقاب است
2 می در جبین پاکان از شرم آب گردد رخسار شرمگین را خط پرده حجاب است
3 با بد گهر میامیز تا بد گهر نگردی حکم شراب دارد آبی که در شراب است
4 تاج سر بزرگی است دلجویی ضعیفان دریای پاک گوهر همکاسه حباب است
5 ما شکوه ای نداریم از تنگدستی، اما در ماه ناتمامی نقصان آفتاب است
6 از بیقراری ماست این خاکدان برونق شیرازه بیابان از موجه سراب است
7 از سینه های روشن در مغز پی توان برد در بند پوست باشد علمی که در کتاب است
8 در جای خویش دارد بد آبروی نیکان شیرین ترست از جان تلخی چو در شراب است
9 مکتوب خشک صائب سوهان روح باشد چون نیست چرب نرمی خط آیه عذاب است