-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در گلستانی که بلبل جوش غیرت می زند باغبان در سایه گل خواب راحت می زند
2 می شود از سنگ طفلان چون تن مجنون کبود خال لیلی جامه در نیل مصیبت می زند
3 در شبستانی که می سوزد برون در سپند بی ادب پروانه ما بال جرأت می زند
4 عشق از هر کس که می خواهد حدیثی وا کشد خامه اش را شق به شمشیر شهادت می زند
5 هر که چون عنقا کنار از مردم عالم گرفت هر که چون عنقا کنار از مردم عالم گرفت
6 می شود چون لاله روشن شمع امیدش زسنگ کاسه در خون جگر هر کس به رغبت می زند
7 هر که در دولت نبیند پیش پای خویش را گر سراپا چشم گردد پا به دولت می زند
8 گرچه از طوفان کثرت هر زمان در عالمی است قطره ما ساغر از دریای وحدت می زند
9 هر که را چون خال، حسن عنبرین خط روی داد مهر بر بالای خورشید قیامت می زند
10 ابر رحمت شست صائب نامه اعمال من اشک گرم من همان جوش ندامت می زند