1 چشم میپوشم نظر بر روی جانان میکنم در وصال از دوربینی مشق هجران میکنم
2 دیده افسردگان گرمی ز آتش میبرد داغ را در رخنههای سینه پنهان میکنم
3 پنبه صبح وطن داغ مرا ناسور کرد مرهم از خاکستر شام غریبان میکنم
4 حق آبی هرکه را بر من چشم من است در کنار نیل یاد چاه کنعان میکنم
5 ذرهام اما زمن خورشید باشد در حساب مورم اما حرف در کار سلیمان میکنم
6 سر بر آرند از گریبان در تماشا خلق و من میبرم سر در گریبان سیر بستان میکنم
7 اصفهان تا چند صائب سرمه در کارم کند زین زمین حرف دشمن رو به کاشان میکنم