1 پریشان چند در وحشتسرای آب و گل گردم دل از دنبال من گردد من از دنبال دل گردم
2 به تعمیر تن خاکی دل من برنمیآید کدامین رخنه را معمار ازین یک مشت گل گردم
3 عجب دارم گذارد آه عالمسوز من فردا که از تردامنی در حلقه پاکان خجل گردم
4 نخواهد نقطهای از نامه اعمال من ماندن به این عنوان اگر از روسیاهی منفعل گردم
5 من و گردن فرازی بر امید خونبها حاشا گوارا نیستم بر تیغ اگر خون بحل گردم
6 توان تا زیر پا شد خاک آن سرو خرامان را چرا چون قمریان برگرد سر و پا به گل گردم
7 فریب وعده او گر چه صائب بارها خوردم همان خوشوقت از پیمان آن پیمانگسل گردم