- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را بشنوم تا چند بوی این چراغ مرده را؟
2 شب چو خون مرده و سنگ مزارش خواب توست زنده گردان از عبادت این زمین مرده را
3 ای گل بی درد، پر زر کن دهان بلبلان در گره چون غنچه خواهی بست چند این خرده را؟
4 زنگ هیهات است از پیکان زداید خون گرم باده چون آرد به حال خود دل افسرده را؟
5 از ترشرویان شود ماتم سرا دارالسرور ره مده رضوان به جنت زاهد دلمرده را
6 باعث آرامش دل گشت صائب خط یار توتیای چشم باشد خاک، طوفان برده را