- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان را به دم خنجر قاتل برسانم طوفان زده خویش به ساحل برسانم
2 چندان مرو ای جان که من از گریه شادی آبی به کف خنجر قاتل برسانم
3 موجم که به هر آمدن و رفتن ازین بحر فیضی به لب تشنه ساحل برسانم
4 صد بار جرس گشتم و پاس ادب عشق نگذاشت که آواز به محمل برسانم
5 استادگی من نه پی راحت خویش است درمانده خضرم که به منزل برسانم
6 از کشتن من رنگ رخش آب دگر یافت کو دست که آیینه به قاتل برسانم؟
7 مفت است اگر از سفر پر خطر عشق نقش قدم خویش به منزل برسانم
8 سرچشمه صحرای جنون زهره شیرست خود را ز پی نو سفر دل برسانم
9 از اهل دل امروز کسی طالب دل نیست چون غنچه چرا خون خورم و دل برسانم؟
10 کو رهبر توفیق، کز این غمکده صائب خود را به سلامتکده دل برسانم