- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با زمین گیری به منزل می رسانم خلق را در بیابان طلب سنگ نشانم خلق را
2 سینه بی کینه ای دارم که چون زنبور شهد می شود شیرین دهان از کسر شانم خلق را
3 می کنند از من تهی پهلو چو تیغ آبدار گر چه از طبع روان، آب روانم خلق را
4 این گرانجانان سزاوار سبکباری نیند ورنه از یک ناله از خود می رهانم خلق را
5 نیست از یوسف به جز حسرت نصیب مفلسان از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
6 چون شراب تلخ، صائب نیست بی کیفیتی حرف تلخی کز نصیحت می چشانم خلق را