-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما
2 گر در آن محراب ابرو نیست ما را راه حرف از دعاگویان آن صبح بناگوشیم ما
3 از نسیمی می شود بنیاد ما زیر و زبر بحر هستی را حباب خانه بر دوشیم ما
4 رزق ما از شهد چون زنبور غیر از نیش نیست ورنه این میخانه را صهبای سرجوشیم ما
5 از دل روشن رگ خواب جهان در دست ماست گر به ظاهر همچو چشم یار مدهوشیم ما
6 نعل وارونی بود خمیازه آغوش ما ورنه همچون موج با دریا هم آغوشیم ما
7 گر چه فانوس خیالیم این زمان صائب ز فکر چشم تا بر هم زنی، خواب فراموشیم ما