- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر کنند از رشته جانها زه پیراهنش از لطافت رنگ گرداند بیاض گردنش
2 دور باش شرم را نازم که با آن خیرگی دست خالی می رود بیرون نسیم از گلشنش
3 آن که با تیغ تغافل می کشد صید حرم کی به خون چون منی آلوده گردد دامنش؟
4 خانه ای کز روی آتشناک او روشن شود تاقیامت می جهد آتش ز چشم روزنش
5 کاسه دریوزه سازد دیده یعقوب را ماه کنعان در هوای نکهت پیراهنش
6 چشم شوخ آهوان در پرده نتواند پرید چون کمند انداز گردد غمزه صیدافکنش
7 تاجر کنعان ندارد صائب این سامان حسن گل یکی از خوشه چینان است گرد خرمنش