-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عالم امنی اگر هست همین بیهوشی است هست اگر جنت در بسته همین خاموشی است
2 هر که افتاده به زندان خرد می داند که پریخانه صاحب نظران بیهوشی است
3 ای صبا درگذر از غنچه لب بسته من که گشاد دل من در گره خاموشی است
4 در سر تیغ زبان بیهده گویان را نیست فتنه هایی که نهان زیر سر سر گوشی است
5 پختگی در خور جوش است درین میخانه خامی باده نارس گنه کم جوشی است
6 گل بی خاری اگر هست درین خارستان پیش صاحب نظران مهر لب خاموشی است
7 غرض از خوردن می صائب اگر بیخبری است خوردن خون دل خود چه کم از می نوشی است؟